آوای سعادت و سلامت

05136110271 - 09378751492

چرا همه‌ی ما در نهایت با والدین خود ازدواج می‌کنیم؟

یکی از پرچالش‌ترین، ماندگارترین و در عین حال تکان‌دهنده‌ترین ایده‌هایی که از طریق روانکاوی به ما رسیده این است که همه‌ی ما بدون آگاهی از این واقعیت، با مادر یا پدرمان ازدواج می‌کنیم. ممکن است فکر کنیم که درگیر انتخاب شریک‌های عاطفی بر اساس شایستگی‌های متمایز آنها هستیم و در ظاهر، شریک‌های عاطفی ما ممکن است واقعاً از نظر سبک زندگی و سلیقه با والدین ما متفاوت باشند. اما بسیار محتمل است که معادلات اساسی نهفته را در سطح خلق و خوی عاطفی طرف مقابل‌مان کشف کنیم.

اگر این ایده‌ معمولاً غم‌انگیز یا حتی ترسناک به نظر می‌رسد، به این دلیل است که بسیاری از ما روابط بسیار پیچیده‌ای با آن والدین‌مان داریم.

بنابراین آخرین کاری که علاقه‌مند به انجام آن هستیم، این است که با کسی ازدواج کنیم و خودمان را برای یک عمر متعهد به فردی با همان مسائلی کنیم که از دوران نوجوانی سعی کرده‌ایم از آن فرار کنیم.

اما این دلهره، ما را به جنبه‌ی غامض و در عین حال بسیار امیدوارکننده‌تر این نظریه رهنمون می‌کند. روانکاوی صرفاً اصرار ندارد که ما با فردی مانند والدین خود ازدواج می‌کنیم، بلکه پیشنهاد می‌کند که آنچه واقعاً می‌خواهیم -و این شدت اشتیاق ما را توضیح می‌دهد- این است که با فرد دیگری، به داستانی از نوع داستان والدین‌مان، پایانی متفاوت بدهیم.

ما ممکن است با شریک‌ عاطفی‌مان موقعیت‌هایی را ناخودآگاه خلق کنیم که شبیه به آن موقعیت‌هایی است که با والدین‌مان داشتیم، اما این بار آرزو داریم که کارها را به خوبی پیش ببریم. ما شریکی می‌خواهیم که به اندازه‌ی کافی شبیه والدین‌مان باشد تا احساس آشنایی داشته باشد، اما به اندازه‌ی کافی متفاوت باشد تا راه را برای نوعی خرسندی آماده کند که آرزوی آن را داشتیم، اما در سال‌های اولیه زندگی از آن محروم شدیم. از منظر روانکاوانه، آنچه ما عشق می‌نامیم، منحرف کردن یک مسیر آشنای درد، به سوی یک نتیجه‌ی آرزومندانه است.

آگاه نبودن به این پویایی ممکن است منجر به این شود که ما در بن‌بست دینامیک ارتباطی والدین‌مان گیر کنیم و هر بار با شریک‌های عاطفی جدید، یا با یک شریک عاطفی در سرتاسر عمر ازدواج، همان موقعیت‌ها را خلق کنیم و هر بار هم شکست بخوریم.

چرا برخی زوج‌ها می‌توانند رابطه را پیش ببرند، ولی برخی دیگر نمی‌توانند؟

آگاهی به ما طیف وسیعی از سرنخ‌ها را می‌دهد. ما را راهنمایی می‌کند که چه نوع فردی احتمالاً ما را به وجد می‌آورد، احتمالاً می‌خواهیم با او چه کاری انجام دهیم و چگونه باید درجه سازگاری طولانی‌مدت واقعی خود را ارزیابی کنیم. فردی که باید با او باشیم کسی نیست که در اوایل به دلیل شباهتش به والدین ما را هیجان‌زده کند، بلکه کسی است که در اعماق خود با پایان خوش داستانی که ما طرح می‌کنیم موافق است.

ما هرگز نباید برای لحظه‌ای فراموش کنیم که افراد خاصی ممکن است هیچ علاقه‌ای به داستانی که ما سعی داریم به آن نتیجه رضایت‌بخشی بدهیم، نداشته باشند. آن‌ها ممکن است در ساختار عاطفی یک کهن الگوی والدین سهیم باشند، اما تمایلی به آرام کردن یا گرم کردن، رام کردن یا پرورش دادن ما ندارند. آنچه که در بیشتر طلاق‌ها جا دارد، اساساً اختلاف نظر در جهت داستانی است که هر یک از طرفین به طور ناخودآگاه سعی می‌کنند همسر خود را به آن سوق دهند.

اصلاً لازم نیست نگران باشیم که قرار است با نسخه‌ای از والدین خود ازدواج کنیم. ما فقط باید با هر شریک احتمالی با دقت بررسی کنیم که آیا واقعاً با پایان خوشی که ما بی‌سر و صدا برای آن‌ها در نظر داریم موافق هستند.