چطور به خودشناسی برسیم
حتماً تا به حال شنیده اید که میگویند اگر خودت را بشناسی، خدا را هم شناخته ای. آیا تا به حال به معنی این جمله دقت کرده اید؟ این جمله نشان دهنده ی اهمیت خودشناسی و خودآگاهی در انسان است.
نظریه خودآگاهی چیست؟
تئوری خودآگاهی میگه که: شما جدا از افکارتان هستید. یعنی این که ما میتونیم روز خود را بگذرونیم بدون اینکه به درون خودمون نگاه کنیم، فقط فکر و احساس داشته و آنطور که می خواهیم عمل کنیم.
زمانی که درگیر ارزیابی خود می شوید، از خود بپرسید که آیا طبق معیارها و ارزش های خود، آنطور که باید و شاید فکر و احساس و عمل کرده اید یا خیر؟
بر اساس این نظریه، خودآگاهی به دو نوع تقسیم میشود: خودآگاهی خود و خودآگاهی دیگران. خودآگاهی خود به معنای شناخت و درک از خود است، در حالی که خودآگاهی دیگران به معنای درک از احساسات، اعتقادات و رفتارهای دیگران است.
در این مقاله میخواهیم به اهمیت خودآگاهی و راه های رسیدن به آن بپردازیم.
خودآگاهی توانایی شناخت نقاط ضعف و قوت، خواسته ها، نیازها، رغبت ها و تصویری واقع بینانه از خود است تا به یاری آن حقوق فردی ـ اجتماعی و مسئولیت های شخصی بهتر شناخته شود.
از نگاهي ديگر، مي توان گفت كه خودآگاهي يعني آموختن روش هاي منطقي براي اعمال كنش و واكنش در موقعيت هاي متفاوت. به بیان ساده تر، کسانی که خودآگاهی بالایی دارند میتونن اعمال، احساسات و افکار خودشان را به طور عینی تفسیرکنند.
اما نکته مهم اینه که همه ما میخواییم که آدم های شادی باشیم، درست تصمیم بگیریم و بتونیم قدم های موثری برداریم، برای رسیدن به همه این ها باید خودآگاهی داشته باشیم.
ابعاد خود
خود جنبههاي مختلفي دارد كه بهتر است آنها را كشف كنيم ، شامل: بدن (جسم)، احساسات، افكار، آرمانها، اعتقادات، ادراكات و عملكرد. در زير مختصراً به چند نمونه از ابعاد خودآگاهي اشاره میکنیم.
الف) خود فيزيكي
اولين بخش «خود»، كه آسان تر از جنبه هاي ديگر شناختني است، خود فيزيكي (جسماني) است كه به حس و تصوري گفته مي شود كه نسبت به« بدن» خود داريم. بخشي از ارتباط ما با ديگران از اين طريق صورت ميگيرد. عناصر مهم آن عبارتند از: تماس چشمي، فاصله با ديگران، حركات دست و پا، حالات صورت و غيره. بدون اين كه خودمان كاملاً مطلع باشيم ، با بدن مان پيام هاي مختلفي ارسال میکنیم. بخشي از خودشناسي فيزيكي اين است كه از پيامهايي كه از اين طريق به ديگران ارسال ميكنيم، با خبر شويم.
ب) خود واقعي
خود واقعي «دروني ترين» بخش وجود ما است. خودمان اين بخش را به خوبي ميشناسيم ولي افراد معدودي از اين بخش ما آگاه هستند . اين خود در برگيرنده آن چيزهايي است كه در ما وجود دارد و ما اشراف كافي به آنها داريم مانند: علايق، سن، مدرك تحصيلي و…. . گاه لازم است در خلوت، خود واقعيمان را مرور كنيم و عميق و صادقانه آن را ببينيم.
ج)خود اجتماعي
تصور ميكنيد ديگران شما را چگونه مي بينند؟ ما در ميان جمع و گروه هاي مختلف چگونه رفتارمیکنیم؟
نظرات و ديدگاههاي اطرافيان درمورد ما «خوداجتماعي» ما را شكل مي دهد مثلاً ممكن است من خود را فردي موفق دركسب وكار بدانم، ولي تصوير ديگران از من انساني پول دوست دنيا طلب و خود خواه باشد. ازسوي ديگر بهتر است گاهي به تفاوت رفتار خود در ميان جمع دوستان صميمي با گروه هاي رسمي تر مثلاً در محيط كار، بيانديشيم. در هر گروه افراد با رفتار خود به ما فشار مي آورند تا با آنان همنوا شويم. ما ترغيب مي شويم شبيه افرادي شويم كه بيشتر با آنان سروكار داريم. البته گاه فرآيند همانندي به شكلي نامحسوس رخ ميدهد. بنابراين لازم است به تفاوت رفتار خود در ميان جمع نيز دقت كنيم. بايد بدانيم كه ويژگيهاي فردي خود(خودواقعي) و اوضاع اجتماعي در روند تشكيل خود اجتماعي مابسيار مؤثرند.
د) خود آرماني
از همان دوران نوجواني افكار و تصاوير آرماني متعدد (آنچه آرزومیکنیم) و گاه مبهم از «خود» بوجود ميآيد و با نگاه به ديگران و مقايسهي خود با آنان به اين فكر فرو مي رويم كه، چگونه به نظر ميرسيم؟ شايد در اين مقايسهها به اين نتيجه برسيم كه زندگي برخي مردم چقدر ايده آل است و آرزو كنيم كه ما هم مثل آنان بشويم. در چنين فرآيندي خود آرماني ما تشكيل مي شود. تصوير ايده آل برخي افراد آنچنان دور از دسترس و واقعيت است كه هر چه تلاش كنند، به آن نميرسند. در چنين وضعي امكان بروز احساس نااميدي و افسردگي خيلي زياد است. خود آرماني چنانچه واقع بينانه تكوين يابد، زمينهي رشد و پيشرفت را مهيا مي سازد.
بنابراين هر چه فاصله خود واقعي (آنچه هستيم) با خود آرماني (آنچه ميخواهيم باشيم) « بيشتر» باشد احساس ناكامي و ناكارآمدي در ما بيشتر شكل ميگيرد.
به عبارتي، اين فاصله بايست « منطقي» وقابل دسترسي باشد.
ه) خود معنوي
جنبه معنوي «خود»، مرتبط با چيزي است كه به آن اعتقاد داريم به عبارت ديگر تصور فرد از اعتقاداتش به زندگي او معنا مي بخشد اين نگر ش مربوط به نو ع جها نبيني او است يا به ديدگاه هاي انساني اخلاقي ديگر وي ارتباط دارد. مثلاً آيا من فردي مقيد و متدين هستم، آيا به زندگي بعد از مرگ باور دارم.
اين بخش از خود اهميت ويژهاي دارد چرا كه « مبدأ و مقصد نهايي» خودشناسي در آن نهفته است. پاسخ به اين سؤال كه ازكجا و براي چه آمده ام؟ و به كجا خواهم رفت؟ قطعاً تأثير بسزايي در نوع زندگي فرد خواهد داشت.
و) خود جنسيتي
تصور يا برداشتي است كه هر كس از هويت و تمايلات جنسي خود دارد. به عبارت ديگر آيا از زن بودن يا مرد بودن خود راضي هستيم يا نه؟
ز) خود تاريك
جنبه خاصي از خود است كه در برگيرندهي «اسرار» ماست. چون دوست نداريم كه اين بخش از وجود ما فاش شود، معمولاً انرژي زيادي براي مخفي نگهداشتن آن صرف میکنیم. مانند مسايلي كه مربوط به حريم خصوصي ما هستند و مايل نيستيم ديگران از آن مطلع گردند. اين بخش از وجود ما شامل برخي وقايع تلخ دوران گذشته زندگي نيز هست. يكي ازمحاسن خودآگاهي اين است كه شناخت جنبه هاي گوناگون «خود»، در نهايت به ما كمك مي كند تا به «دگر آگاهي» نيز برسيم و«انتظار نداشته باشيم همهي افراد دربارهي همه چيز همانگونه فكر كنند كه ما فكرمیکنیم. اين موضوع را درك كنيم كه اگر برخي امور مورد قبول ما نبود، حداقل ميتوانند شنيده شوند و حتي محترم بشماريم. فراموش نكنيم تفاوت آرا، انديشهها و سلايق، در بسياري موارد، رشد، شكوفايي و نوآوري به دنبال دارد. همچنين اين احساس را در وجود ما شكل دهد كه هر فردي ويژگيهاي خاص خود را دارد، و اين موضوع بخشي از شكوه و عظمت خلقت است.
انسان در مسير زندگي خود، با انتخاب هاي متعددي روبرو است، و سر آغاز هر انتخابي «خودآگاهي» است، از انتخابهای ساده و روزمره گرفته (غذا خوردن، خريد…) تا انتخابهای سخت و پيچيده (نوع جهان بيني، شغل، همسر…).
شناخت و هدایت خود به سوی مسیر درست
گاه شخصیت فرد تحت تاثیر تلقینات خوب و بدـ خواه مستقیم یا غیر مستقیم و نیز تحت تاثیر سال های ابتدایی زندگی و جو خانواده و جامعه، طوری شکل می گیرد که از خود واقعی اش چیزی به جا نمیماند و فرد، خود و دیگران رامستحق سرزنش می داند. عدم شناخت کامل خود، میتواند در انتخاب رشتهی تحصیلی، شغل، همسر و مواردی دیگر که در زندگی با آن ها روبه رو میشویم، تاثیر گذاشته و به موجب آن دست به تصمیمی نادرست بزنیم و در نتیجه دچار مشکل میشویم.
از آنجا كه زندگي بدون انتخاب معني ندارد، زندگي بدون «خودآگاهي» نيز غيرممكن به نظر میآید. ليكن انتخابهای بزرگ و سرنوشت ساز، نيازمند خودآگاهي دقيق تر است كه اگر درآن ماهر نباشيم، به خود و ديگران صدمه جدي خواهيم زد.
خویشتن پنداری
اولین عامل موثر در تعیین مسیر تکاملی زندگی ما، تصویر ما از خودمان است. این همان چیزی است که خویشتن پنداری می نامیم.
تصویر ما از خودمان و شناخت اولویت های شخصیتی ما بسیار ضروری است چرا که تصمیمات به موقع و شروع مناسب، بعد از شناخت توانمندی های فردی، ضامن درستی انتخاب های بزرگ زندگی ما است.
خویشتن پذیری یا پذیرش نفس یعنی فرد خود را همان گونه که هست، بپذیرد و بدون سانسور یا انتقاد از خود یا خودخوری و شرمندگی از افکار، احساسها، عواطف، علاقه مندیها، گرایشها، کینه ها، نفرتها و اعمالش به این آگاهی دست یابد که این واکنشها جملگی واقعی و بخشی از وجود او هستند و باید مسئولیت آنها را بپذیرد و این حقیقت را قبول کند که تمام آنها نمایندهی نفس او هنگام وقوع رویداد هستند.
حرمت نفس (self-esteem )
هرچه آگاهی فرد از نفس خود بیشتر شده آمادگی اش در پذیرش و شناخت اعمال، واکنش ها، حالت های روانی و مسؤولیت او در قبال آن ها بیشتر می شود. منظور از مسؤولیت در اینجا، پشیمانی شخص از رفتار یا سرزنش اخلاقی خود نیست، مهم این است که فرد با این حقیقت رویارو شود که «خود او منشأ و عامل اعمال خویش است، نه جهان بیرون او» و بپذیرد که دردهای روانی او، نه به واسطه ی تقدیر نافرجام و گردش روزگار، بلکه به واسطه ی خود اوست و تغییر آن تنها به دست خود او میسرمیشود. البته نه این که آدم هرگز به علت بداقبالی یا عمل دیگران دچار درد و رنج و شکست و ناکامی نمیشود؛ بلکه منظور شیوه ی برخورد با مسائل است که سبب میشود فرد نسبت به وضعیتش بیشتر احساس درد و گناه کند یا به عکس در فرد انرژی و حرکت ایجاد شود.
در گشتالت درمانی طبق اصل قانون تضاد دگرگونیها:« شخصیت فرد، هنگامی دگرگون میشودکه خود را همان گونه که هست بپذیرد.»
پذیرش نفس یعنی با هرچه در درون خود بیشترین ترس را از آن داریم، روبه رو شویم و از خود نفرت نداشته و در خود غرق نشویم ارزش نفس خود را نفی و انکار نکنیم و از میل و اراده خود برای زندگی بیشترین بهره ببریم در جهت رشد و توسعه گام برداریم و ناامیدی را از وجودمان ریشه کن کنیم خود را عضوی از جامعه ی بشریت بدانیم و برای ارتقای مقام شایسته ی انسانی و قابلیت های مربوط به آن تلاش کنیم است.
عزت نفس
عزت نفس یکی دیگر از اجزای خوداگاهی است.
منظور از عزت نفس که مردم به صورت عامیانه به آن اعتماد به نفس میگویند؛ میزان ارزشی است که فرد برای خود قایل است. در واقع، هنگامی که صحبت از عزت نفس میشود، صحبت از ارزش و ارزشمندی است.
عزت نفس دو جزء دارد: 1. خودپنداره و آگاهی فرد از آن چه که هست، مثل این که من دانشجوی دانشگاه فلان در استان فلان، مجرد، دارای دو برادر و خواهر و… دارای این شرایط خاص هستم. 2. قضاوت در مورد ارزش خود و آن چه که هست: آیا این خوب است که من این شرایط را دارم یانه؟ به این ترتیب، عزت نفس مربوط میشود به قضاوتی که در مورد ارزش خود داریم. چنان چه این قضاوت مثبت باشد، فرد دارای عزت نفس مثبت و قوی و چنان چه منفی باشد، فرد دارای عزت نفس ضعیفی است.
سؤال اساسی آن است که ارزش یک انسان به چیست؟ قضاوت شما در مورد ارزشمندی خودتان بر چه اساسی است؟
نکته ی مهم آن است که هر انسانی به لحاظ انسان بودن ارزشمند است. ارزش انسان وابسته به هیچ چیز نیست، هر انسانی فقط به این دلیل که انسان است دارای حرمت، شأن و ارزش خاصی است.
هویت و هویت یابی
یکی از مهمترین موضوعات در خودآگاهی، فرایند هویت و هویت یابی است. مهمترین موضوعی که در دوران نوجوانی و جوانی اهمیت دارد، فراید هویت و هویت یابی است. زیرا پایه ی روانی یک بزرگسال سالم و قوی را فراهم می کند. هویت، پاسخ به این سوال هاست: من کیستم؟ به کجا می روم؟ و در آینده می خواهم چه کنم؟
یکی از مهمترین مسایلی که در هویت به آن پرداخته میشود، موضوع ارزش هاست. منظور از ارزش باورها و عقایدی است که رفتارهای ما را هدایت میکند. مهم آن است که در دوره ی نوجوانی و سنین دبیرستان بررسی و ارزیابی کنید تا ارزشهای مهم زندگی خود را بیابید. همان طور که گفته شد، ارزش ها مسیر زندگی شما را مشخصمیکنند، مثلاً فردی که یکی از ارزش هایش دوستی است، مسلماً به سراغ خشونت و رفتارهای بزهکارانه نمی رود.
یکی دیگر از مهمترین مسایلی که در هویت مطرح میشود، مسأله مسؤولیت هاست. مسؤولیت شما در زندگی کدام است؟
شناخت احساسات
یکی از مهمترین اجزای مهارت خودآگاهی، شناخت احساسات است. اگر چه ممکن است تعجب کنید، ولی ناتوانی در شناخت احساسات مشکل شایعی است، زیرا اکثراً در فرهنگ ما به جای احساسات و هیجانها به عقل و منطق اهمیت بیشتری داده میشود. عده ای به غلط فکرمیکنند احساسات موضوع بی اهمیتی است و نباید به آن توجه کرد به همین دلیل توجهی به احساسات خود نمی کنند و از آنها ناآگاهند. همین ناآگاهی از احساسات باعث میشود این افراد در زندگی خود دچار مشکل شوند و به طور ناگهانی و ناآگاهانه دست به اعمال و اقداماتی بزنند که بعداً از انجام آن پشیمان و نادم می شوند.
بهتر است با احساسات مان آشنا شده و بتوانیم به موقع آن ها را در خود تشخیص داده و کنترل کنیم.
ويژگيهاي افراد خودآگاه
ـ براي خود ارزش قائل هستند.
ـ انتقاد پذيرند.
– به ارزشها و اعتقاداتشان آگاهي كامل دارند و از آن دفاع ميكنند.
ـ احساس خشنودي و رضايت خاطر دارند.
ـ در مقابل فشار و ضربههاي رواني و اجتماعي مقاومت بيشتري را از خود نشان ميدهند.
ـ ديگران را سرزنش و تحقير نميكنند، بلكه با آنها در كمال احترام برخورد ميكنند.
ـ اغلب مثبت انديش هستند.
ـ روحيهي همكاري و مشاركت بالاتري دارند.
ـ از مشورت با افراد متخصص استقبال ميكنند.
ـ نقاط ضعف و قوت خود را به خوبي ميشناسند.
چگونه میتوان خودآگاهی خود را افزایش داد؟
افزایش خودآگاهی یک فرایند طولانی و پیچیده است و به میزانی که فرد تمایل داشته باشد و به آن کاری کند، بستگی دارد. اما در کل، افزایش خودآگاهی خود میتواند با استفاده از راهکارهای زیر امکانپذیر باشد:
1.تمرکز بر شناخت خود: برای افزایش خودآگاهی، باید به شناخت خود بپردازید و با تمرکز بر احساسات، افکار و رفتارهای خود، این قابلیت را در خود پرورش دهید.
2.مراقبت از خود: به عنوان یک فرد، باید به خودتان مراقبت کنید، به خودتان وقت بدهید و با تمریناتی مانند مدیتیشن و یوگا از تمرکز و آرامش لذت ببرید.
3.خودنقد: باید به خودتان سوالاتی بپرسید تا بتوانید به بهترین شکل از خودتان آگاه شوید. به عنوان مثال، پرسشهایی مانند «چه مهارتهایی دارم؟»، «چه نقاط ضعفی دارم؟» و «چه ارزشهایی را دنبال میکنم؟» میتواند به شما کمک کند تا به خودتان بیشتر آگاه شوید.
4.خواندن و مطالعه: خواندن کتابها و مطالعه مقالات مرتبط با موضوعات روانشناسی و خودشناسی میتواند به شما کمک کند تا بهترین شکل ممکن به خودتان آگاه شوید.
5.مشاوره: در صورتی که به نوعی با مشکلات خود دست و پنجه نرم میکنید، میتوانید با یک مشاوره روانشناسی ملاقات کنید تا بهترین راهحلهای ممکن را برای خودتان پیدا کنید.
موانع خودآگاهي:
برخي باورهاي غلط مانند « هميشه اين طور بودهام، من چنين هستم، دست خودم نيست، ذات من اينطور است، بخت و اقبال من چنين بود…..» مانع شناخت خود است و ذهنيت تغيير ناپذيري را تقويت و توجيه میکند و مانع رشد و پيشرفت خواهد بود. و حتي به نوعي، ما را دچار «درماندگي آموخته شده»میکند. يعني در حالتي كاملاً منفعلانه، افسردگي، سرخوردگي و ناكامي را تجربه میکنیم. به عبارت ديگر در اين حالت فرد. نه تنها بر محيط و مسائل خود كنترلي ندارد، فايده اي هم نميبيند تا براي اصلاح وضع موجود تلاش كند.
کاربرد خودآگاهی
مهارت خودآگاهی به شما کمک میکند تا بتوانید:
– احساسات خود را بشناسید، از آنها آگاه شوید و این احساسات را کنترل کنید. ناتوانی در کنترل احساسات میتواند به بزهکاری، اعتیاد، خشونت، درگیری با دیگران، بدرفتاری و خشونت با دیگران، به خصوص با کودکان و نوجوانان بیانجامد.
– بر نقاط ضعف و نقاط قوت خود آگاه شده و با تکیه بر نقاط قوت، نقاط ضعف خود را کاهش دهید. آگاهی از نقاط ضعف باعث میشودکه فرد بتواند تسلط بیشتری برخود داشته باشد.
– از نیازهای خود آگاه شوید و از مسیرهای سالم به رفع نیازهای خود بپردازید. با شناخت نیازهای خود میتوانید راه و روش بهتری برای مقابله با مشکلات خود بیابید.
– اهداف واقع بینانه ای برای زندگی خود تعیین کنید. به این ترتیب از دنبال کردن اهداف بسیار ایده ال، تخیلی و کمال گرایانه دوری گزینید. تنظیم اهداف غیر واقع بینانه باعث بزهکاری ،ناکامی، خشم و خشونت، خودکشی بی بند و باری و….میشود.
– از ملاکهای ارزشمندی آگاه شده و ارزش خود را در زندگی بیابید به این ترتیبه از دنبال کردن ارزشهای کاذب خودداری نمایید و با رضایت و آرامش بیشتری زندگی کنید.
– فرآیند هویت یابی خود را به طور سالمی به انجام برسانید. دست یابی و کسب یک هویت سالم باعثمیشودزندگی بزرگسالی بر پایه های محکم و قوی بنا شود. به این ترتیب، مهارت خودآگاهی و تسلط بر آن میتواند از ابتلای شما به بیماریهای روانی و آسیبها ی روانی، اجتماعی مانند اعتیاد، بزهکاری، بی بند وباری، خشونت بکاهد.
تمرينهاي كسب خودآگاهي
ـ فرصتي فراهم كنيم و به خود بيانديشيم و از خود سؤال كنيم كه «من كيستم؟».
ـ باور كنيم كه در جهان هستي وجودي منحصربه فرد هستيم و تواناييهايي داريم كه ديگران ندارند.
ـ سعي كنيم تصويري توانا و موفق، از خود داشته باشيم.
ـ انسانها همان گونه كه ميانديشند، زندگي ميكنند، پس مثبت بيانديشيم.
ـ عواملي كه موجب نگراني و اضطراب در ما ميشود را شناسايي كنيم و با اولويتبندي آنها را رفع كنيم.
ـ شناخت علايق و تمايلات شوق به زندگي را در ما ايجادمیکند. براي شناخت آنها در وجود خود تلاش نماييم.
ـ نقايص و معايب رفتاري و عاطفي خود را شناسايي كنيم و آنها را رفع كنيم.
ـ عشق بورزيم و از دشمني و تنفر كه زيباييها را زشت و كدرمیکند و انرژي دروني انسان را كاهش ميدهد، بپرهيزيم.
ـ بعضي از باورهاي غلط كه از قبل در ذهن ما خانه كرده و مانع شناخت حقيقي خود ميشوند، را دور بريزيم.
ـ پناه بردن به دامن طبيعت به كسب خودآگاهي عميقتر كمكمیکند. پس گاهي به كوه و دشت سربزنيم، در جنگل يا ساحل دريا قدم بزنيم، تا به عظمت آنها در وجود خويش بيشتر پيببريم.
ـ پاسخ روشني براي اين سؤال بيابيم: براي چه در اين دنيا هستيم و هدف و مقصود ما از زندگي چيست؟
ـ بالاخره اينكه با گفتوگو با افراد نزديك فهرستي از خصوصيات مثبت و منفي خود به دست آوريم.
ترجيحاً، از آنها بخواهيم در مورد ما بنويسند. نوشتههاي آنها ميتواند ما را به نكات تازهاي در مورد خودمان برساند. نكاتي كه تاكنون متوجه وجود آنها در خود نبودهايم به عبارتي خود را از دريچه چشم ديگران مشاهده كردهايم.
سخن آخر
کسی که به خودآگاهی رسیده باشه میتونه: تصمیمات بهتری بگیره. اتفاقات رو از دیدگاه های مختلفی بررسی و درک کنه. استرس کمتری داشته باشه. و روابط بهتری داشته باشه. پس به خودشناسی خودتون اهمیت بدین و تمام کارهایی که برای افزایش خودآگاهی گفته شد را مدام تکرار کنید چون تصویر شخصی، طی سالیان سال و آروم آروم ساخته شده پس برای تغییر، ما نیازمند تمرین و تکرار هستیم و زمان میبره تا تصویر شخصی مناسبمون را بازسازی کنیم.
به قول معروف: چیزی که مانع موفقیت تو میشه، چیزی نیست که هستی، بلکه چیزیه که فکر میکنی هستی!