وقتی تصمیم به انجام کاری گرفتم ، به طور جدی و دقیق روی انجام همان کار تمرکز می کنم.

توانایی برخورد با اغلب مشکلاتی را که در زندگی برایم پیش می آید ، ندارم.

به سادگی تسلیم می شوم.

به خود متکی هستم.

به توانایی خود برای انجام کارها اعتماد ندارم.

شکست باعث تلاش بیشتر من می شود.

از یادگیری مطالب تجربه های جدید ، هنگامی که به نظرم مشکل بیایند اجتناب می کنم.

وقتی مشکلات غیرمترقبه ای برایم رخ می دهد ، به خوبی از پس آن برنمی آیم.

هنگامی که سعی می کنم چیز جدیدی بیاموزم اگر در ابتدا موفق نشوم به زودی آن را رها می کنم.

وقتی طرحی می ریزم، مطمئن هستم می توانم آن را انجام دهم.

هنگامی که کاری را باید انجام دهم نا مناسب است ، ان قدر پایداری می کنم تا ان را تمام کنم.

در صورتی که کاری خیلی پیچیده به نظر برسد حتی زحمت امتحانش را به خود نمی دهم.

از روبه رو شدن با مشکلات ، اجتناب می کنم.

قبل از انجام تمام کارهایم آن را رها می کنم.

وقتی که اهداف مهم برای خود تعیین می کنم ، به ندرت به آن ها دست می یابم.

اگر نتوانم کاری را بار اول انجام دهم، به تلاشم برای انجام آن ادامه می دهم.

یکی از مشکلات من این است که وقتی می بایست کاری انجام دهم ، نمی توانم از عهده آن برآیم.