همسرم از نزديکي بدني با من خوشش نمي آيد.

بيشتر موقع ارتباط جنسي با هم نزديکي جسمي داريم.

همسرم نسبت به روابط جنسي علاقه اي ندارد.

بيان جنسي بخش مهمي از ارتباط ماست.

تمايلات جنسي ام را بروز نمي دهم، چون نسبت به همسرم احساس راحتي نمي کنم.

احساس مي‌کنم فعاليت جنسي ما معمولي است.

اطلاعات کافي براي افزايش جنسي در اختيار هم مي‌گذاريم.

خيلي راحت در مورد نقاط حساس جنسي حرف مي‌زنيم.

با همديگر در مورد کيفيت ارتباط جنسي‌مان صحبت مي‌کنيم.

همسرم از تماس چشمي اجتناب مي‌کند.

از اينکه هر قسمت از بدن همديگر را لمس کنيم ابايي نداريم.

بعد از انجام رابطه جنسي از همديگر فاصله مي‌گيريم.

هر دو ذوق و شوق زيادي براي ارتباط جنسي داريم.

بهترين لحظات زندگي مشترک موقع ارتباط جنسي است.

همسرم هيچ منعي براي هم آغوشي با من ندارد.

علاقمند به بغل کردن و در آغوش گرفتن همسرم هستم.

بهترين لحظات من زماني است که در آغوش همسرم هستم.

از اينکه همسرم مدام بخواهد به من نزديک شود منزجر مي‌شوم.

وقتي همسرم مي‌خواهد به من نزديک شود حالم بد مي‌شود.

يک رابطه جنسي خشک و بي روح داريم.

نمي توانم احساسات جنسي ام را به همسرم بگويم.

قبل از رابطه جنسي ،حرفهاي عاشقانه بين ما ردو بدل مي‌شود.

همسرم اسرار جنسي مارا با ديگران مطرح مي‌کند.

در حين رابطه جنسي با همديگر عميق ترين آرامش و لذت را تجربه مي‌کنم.

خواسته‌هاي جنسي خود را راحت مطرح مي‌کنم.

اگر مشکلي در رابطه جنسي داشته باشيم نمي توانيم آن را رفع کنيم.

رابطه جنسي براي هر دو نفر ما جذاب و رمانتيک است.

براي بهبود ارتباط جنسي با همديگر همکاري مي‌کنيم.

همسرم براحتي مرا مورد نوازش خود قرار مي‌دهد.

قادر به نزديکي و تماس بدني با همسرم نيستم.